2shnam

2shnam

هرکه رسید،دشنامم داد!گویی تمام دیوارهای کوتاه دنیا دور من کشیده شده
2shnam

2shnam

هرکه رسید،دشنامم داد!گویی تمام دیوارهای کوتاه دنیا دور من کشیده شده

نیایش

از وقتی که بدنیا اومدیم، کلیساها،مذاهب،سازمانهای نظام یافته،همه و همه شرع کردن به یاد دادن نحوه عبادت با خدا.ولی در واقع اونا فقط مارو از عبادت واقعی دور کردن،چرا که نیایش ماهیتی خود جوش داره و یاد دادنی نیست. 

اگه تو کودکی نیایش رو بهت یاد بدن ،از یه تجربه زیبا تو رو محروم کردن که میتونست خودش اتفاق بیفته. 

داستانی زیبا ازلئو تولستوی: 

 

در بخش خاصی از روسیه قدیم دریاچه ای بود که به خاطر سه قدیس مشهور شد.چیزی نگذشت که مردم آن حوالی علاقه مند شدند و برای دیدن آن دریاچه و سه قدیس به راه افتادند.کشیش ارشد منطقه از این موضوع ترسید.یعنی چه اتفاقی افتاده؟او هرگز درباره سه قدیس چیزی نشنیده بود و آنها توسط کلیسا تقدیس نشده بودند.چه کسی آنها را قدیس خوانده بود؟اما اخبار زیادی از معجزات آنها میرسید و مردم نافرمانی میکردند.بنابراین کشیش باید میرفت و شرایط را برسی میکرد.او سوار قایق شد و به جزیره محل زندگی آن مردم فقیر رفت.آنها واقعا مردم فقیری بودند ولی بسیار شاد زندگی میکردند.اگرچه آنها فقیر بودند ولی در درون بسیار غنی بودند،ثروتمندترین افرادی که کشیش تا کنون دیده بود.خیلی خوشحال زیر درختی نشسته بودند و مشغول خندیدن ،لذت بردن و روشنگری بودند.با دیدن کشیش کمی خم شدند و کشیش از آنها پرسید:در اینجا چه میکنید؟همه جا شایع شده که شما قدیسان بزرگی هستید،میدانید چطور باید عبادت کرد؟ 

کشیش به محض دیدن این سه نفر فورا فهمید که آنها باید کاملا امی،دیوانه و شیرین عقل و احمق باشند. 

آنها نگاهی به هم کردند و گفتند:متاسفیم عالیجناب!ما عبادت صحیح پذیرفته شده توسط کلیسا را نیاموخته ایم،چون ما افرادی عامی هستیم.ولی عبادتی خاص خود آماده کرده ایم،که اگر بخواهید به شما نشان میدهیم. 

کشیش گفت:بله نشانم دهید میخواهم ببینم چگونه عبادت مبکنید؟آنها ادامه دادند:ما فکر کردیم و فکر کردیم و فکر کردیم،اگر چه متفکران بزرگی نیستیم،ما فقط روستاییان احمق و بی سوادی هستیم.اما بالاخره تصمیم گرفتیم نیایش ساده ای انجام دهیم.در دین مسیحیت از خداوند بعنوان تثلیت یاد میشود:پدر،پسر و روح القدس.ما هم سه تا بودیم.اینگونه بود که این دعا را ابداع کردیم:شما سه تایید و ماهم سه تا.پس رحمتت را بر ما تمام کن!این عبادت ماست. 

کشیش بسیار عصبانی شد و از کوره در رفت و گفت:چه مسخره !ما هرگز دعایی مثل این نشنیده ایم .تمامش کنید!اینطور قدیس نمی شوید.شما فقط احمقید!آنها به پای کشیش افتادند و گفتند:تو دعای اصلی کلیسا را به ما یاد بده! 

بنا براین کشیش دعای کلیسای ارتدوکس روسی را به آنها آموخت.ای دعا،طولانی،پیچیده و حاوی کلمات ثقیل و غلنبه بود.درهای بهشت به روی آنها بسته شد.آنها گفتند:لطفا یکبار دیگر تکرار کنید،چون خیلی طولانی است و ما بی سوادیم.کشیش دوباره و دوباره تکرار کرد... 

آنها از صمیم قلب از او تشکر کردند و کشیش از اینکه کار نیکویی انجام داده و سه احمق بینوا را به کلیسا برگردانده است احساس بسیار خوبی داشت.بعد هم سوار قایق شد تا برگردد.اما در وسط دریاچه بود که از دیدن منظره ای متعجب شد،دیگر نمی توانست بر چشمانش اعتماد کند.آن سه احمق از روی آب میدویدند!آنها فریاد میزدند:صبر کن،یکبار دیگر... ما فراموش کرده ایم! 

این دیگر غیر قابل قبول بود.کشیش به پاهای آنها افتاد و گفت:مرا ببخشید،شما مانند گذشته به عبادتتان ادامه دهید. 

 

بله دوستان اونا عبادت از پیش آماده ای به شما میدن و لذت عبادت واقعی رو ازتون میگیره. 

این داستان رو فراموش نکنید...

نظرات 13 + ارسال نظر
مجتبی سه‌شنبه 28 آبان 1392 ساعت 21:20 http://tarazname.persianblog.ir/

بسیار زیبا
من بسیار زیاد به مطالعه این جور متنها نیازدارم تا نوارهای مغزی قدیمیم اصلاح بشه
لینکتون می کنم تا دوستانم از این مطالب استفاده کنن
اگر تمایل داشتین به جمع ما بپیوندین و تجربتون رو با ما مشارکت کنین بگین تا یک پست خوشامد گویی واستون بزارم

مردتنها دوشنبه 27 آبان 1392 ساعت 10:41 http://http://saeidaloneman.persianblog.ir/

نامم را پدرم انتخاب کرد ، نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم! دیگر بس است ، راهم را خودم انتخاب می کنم. ( دکتر شریعتی )

rezvan یکشنبه 26 آبان 1392 ساعت 22:35 http://gorbat.persianblog.ir

سلام وب شماهم خوشگله ومفید مرسی از حضورت بازم سربزن

مردتنها یکشنبه 26 آبان 1392 ساعت 18:52 http://http://saeidaloneman.persianblog.ir/

مذهب شوخی سنگینی با من کرد .سالها مذهبی بودم بی آنکه خدایی داشته باشم...
دکتر شریعتی
امیدوارم با این ج ب حرف من رسیده باشی

maedeh شنبه 25 آبان 1392 ساعت 21:05 http://voodoo77.blogfa.com

با چه اسمی لینکتون کنم؟

2shnam

alek شنبه 25 آبان 1392 ساعت 18:29 http://nevergone.mihanblog.com/

اینم قشنگ بود .مرسی بابت چنین مطالب باحال

ممنون از لطفتون

sepide شنبه 25 آبان 1392 ساعت 17:37 http://tabasomasheghee.persianblog.ir

لینک شدی دوستم

مردتنها شنبه 25 آبان 1392 ساعت 16:32 http://http://saeidaloneman.persianblog.ir/

منظورم این بود تا یه سنی که شاید زیاد درکی از زندگی نداریم شاید بشه گفت دین تحمیلی اما از وقتی که خودت بتونی فک کنی تحمیل نمیشه ئ خودتی داری تصمیم میگیری

مردتنها شنبه 25 آبان 1392 ساعت 15:43 http://http://saeidaloneman.persianblog.ir/

مطالبت همه رو خوندم بیشتر باید باهات حرف بزنم اکه واقعا فکرت اینه مشخصه ذهن کاملا از افکار اشتباه پر شده

مردتنها شنبه 25 آبان 1392 ساعت 15:40 http://http:saeidaloneman.persianblog.ir/

تو کاملا در اشتباهی تو وقتی به سن بلوغ برسی خودت میتونی راهت انتخاب کنی خوب نگاه کنی هیچی تحممیلی نیست بلکه ترجیح خودمونه
سلام خوشحال میشم دوست گلم باهات بیشتر آشنا بشم

ممنون از نظرت ولی اگه سن بلوغ شرط باشه پس آموزه های دینیمون هم باید بعد از سن بلوغ شروع بشه نه وقتی که بدنیا اومدیم اذان در گوشمون بخونن...

sepide شنبه 25 آبان 1392 ساعت 15:01 http://tabasomasheghee.persianblog.ir

سلام وب قشنگی داری. با تبادل لینک موافقم. منو با اسم تبسم عاشقی لینک کن و بهم خبر بده که با چه اسمی لینکت کنم.
راستی مرسی از حضورت

[ بدون نام ] شنبه 25 آبان 1392 ساعت 14:54

بسیار زیبا بود.کاملا موافقم.
لینکتون کردم

[ بدون نام ] شنبه 25 آبان 1392 ساعت 14:17 http://manvmamanam.persianblog.ir/

عبادت یعنی شیوه ی عاشقی مگه میشه به کسی عاشقی رو یاد داد؟
راستی لینکت کردم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.