-
زندگی جاریست...
جمعه 17 مرداد 1393 14:37
خلی جالب نگاه همه به پرده سینما بود... (جشنواره فیلم های 10 دقیقه ای بود به گمانم) اکران فیلم شروع شد. شروع فیلم:تصویر سقف یک اتاق... دو دقیقه از فیلم گذشت سه چهار پنج... هشت دقیقه اول فیلم تنها تصویری از سقف اتاق! صدای همه درامد اغلب حاضران سالن را ترک کردند. ناگهان دوربین حرکت کرذ و آمد پایین و به یک معلول قطع نخاع...
-
شکست...
شنبه 24 خرداد 1393 11:11
شکست قلبی که برای تو می تپید حالا... برای خودم هم یکی درمیان می زند
-
بی صدا
سهشنبه 19 فروردین 1393 00:13
سکوت می کنم فریادم را لال نیستم ولی شنیدن را بهتر از گفتن می شناسم...
-
تمام...
سهشنبه 27 اسفند 1392 09:22
پایان سال 1392 مبارک... سلام دوستان.امسال هم تموم شد! معمولا سال جدید رو تبریک میگن ولی اینجانب چون به ضرب المثل "جوجه رو آخر پاییز میشمرند" خیلی معتقدم،ترجیح میدم پایان سال رو تبریک بگم... امیدوارم سالی خوب و روزهای شاد و پر از عشقی رو پشت سر گذاشته باشید؛تا سال جدید رو هم به همین روال طی کنید. امسال برای...
-
دوری!
یکشنبه 25 اسفند 1392 14:37
به تو می اندیشم کاش تو را در راهروی خیالم گم نکرده بودم آنقدر شلوغ است که پیدا کردن تقریبا محال ذهنم مدام به این سو و آن سو میدود تا شاید اثری از تو پیدا کند اما بی رمق و خسته دست از تلاش می کشد کجا رهایت کردم نمیدانم پشیمانم،برگرد...
-
عشق من
پنجشنبه 22 اسفند 1392 14:56
رویای خوب بودنت را زهر می کند برایم حقیقت تلخ نبودنت
-
ساده اما با تامل
سهشنبه 20 اسفند 1392 11:01
ساده است! دیدار من با خدا به قیامت موکول شد... نمیدانم من از او یا او از من فرار می کند شاید میداند اگر بیابمش ، رسوایش خواهم کرد آن روز میرسد ک پیدایش خواهم کرد مغزم پر است از سوال هایی بی جواب آن روز خواهد رسید...
-
دیوانه شده ام!!!
چهارشنبه 16 بهمن 1392 21:05
راه می روم سخن می گویم فکر می کنم رویا می بینم اما نه آنگونه که آنها می خواهند همه می گویند که دیوانه شده ام اما من همه را دیوانه میبینم میپرستند کسانی را که می جنگند با شمشیری که روی آن نوشته ،پیام من صلح و آزادی است می کشند با نام خدا و دین می برند آبروی هر کس را می درند حرمت هر تن را می پرستند هر که را که خواهانشان...
-
عشق است دیگر
دوشنبه 14 بهمن 1392 20:58
گاهی آنقدر دلتنگ میشوم که می خواهم به سویش پرواز کنم اما به خودم که می آیم بالهایم گم می شوند گاهی آنقدر دلتنگ می شوم که انگار پشت سرم ایستاده است ولی وقتی برمی گردم جز خودم کسی را پیدا نمی کنم سردرگم و حیران به دنبالش میگردم عشق است دیگر چه می توان کرد...
-
ترس واهی
یکشنبه 13 بهمن 1392 12:18
سایه ای پشت دیوار است... آشناست،حسش می کنم حس ترسی عجیب در بند بند وجودم گویی تمام دنیا قصد جانم دارند دیگر به خودم هم اطمینان ندارم 12:15
-
شاهکار های هنری من
چهارشنبه 9 بهمن 1392 15:18
دفتر نقاشی و مداد رنگی های 12 رنگی ام را برمیداشتم فرقی نداشت کجای دفترم فقط بازش میکردم یک رنگ برمیداشتم و شروع به خط خطی کردن دفترم میکردم ساده بودن ،اما با عشق .بنظرم بهترین شاهکارهای هنری جهان! دفترم پر بود از نقاشی هایی که هیچ کجای دنیا همتایی نداشتند روزی مادرم دفترم را برداشت و ورق زد ،نگاهی بمن انداخت .افسوس...
-
بیداری
سهشنبه 1 بهمن 1392 17:56
شاید... شاید روزی رسد که بجای فکر کردن به آینده ، به فکر امروز باشم شاید روزی رسد که بجای حسرت خوردن برای لحظه های گذشته ،به فکر امروزم باشم شاید روزی رسد که فقط امروز باشم لبریز از شکفتن،سرشار از شادی،جدا از گذشته و آینده فقط امروز، فارق از هرگونه تشویش قطره ای که به اقیانوس باز گشته است...
-
دشمن درجه یک
شنبه 14 دی 1392 14:01
باور های احمقانه را از خود دور کن وقتی به چیزی باور داشته باشی دیگر به جست و جوی آن نمی روی! تمامی مذاهب با دادن باورهای غلط به مردم آنان را از جست و جو باز داشته اند. ((هر نوع باوری خطرناک است!!))
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 دی 1392 17:42
این وبلاگ با توجه به قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت کرده و هیچ وابستگی به هیچ یک از کشورها و سایت های بیگانه ندارد.
-
زندگی زیباست
جمعه 13 دی 1392 11:48
آسوده باش هرچند کوتاه و گذرا بدن ، ذهن ، قلب زندگی را جور دیگر ببین!
-
خودت را بشناس...
پنجشنبه 12 دی 1392 15:58
سلام دوستان خوبم قبلا درمورد مثبت اندیشی با هم حرف زدیم ولی بنظرم باید بیشتر بهش بپردازیم. در آمریکا،مثبت اندیشی از فرقه ی مسیحی به نام علم مسیح(christian science) زاده شد.برای پرهیز از واژه مسیح،تا افراد بیشتری را بفریبد،آنان به تدریج آن برچسب قدیمی را کنار گذاشتند و شروع کردند به صحبت کردن درباره فلسفه مثبت اندیشی....
-
حقیقت ،حقیقت است...
پنجشنبه 12 دی 1392 10:45
بدون باورها شروع کنید با روشنی ذهن شروع کنید با هوشمندی شروع کنید دربرابر هر آنچه که با آن برخورد می کنید باز باشید ولی بدون هیچ تعصب. تنها در اینصورت است که امکان یافتن حقیقت وجود دارد واین حقیقت است که تو را نجات میدهد! نه هیچ چیز و هیچکس دیگر...
-
چشمانت را باز کن...
چهارشنبه 11 دی 1392 15:54
هر کاری که با نام دین انجام شود،مردم آن را قبول می کنند. هرچه که باشد،هر چقدر هم احمقانه! فقط کافیست نامی خوب به آن بدهی همین کفایت میکند. ((دیوانه بازی است))
-
به مغزت غذا میدهی یا به نفست؟؟
دوشنبه 25 آذر 1392 10:06
یک بزغاله کوچک از یک نهر کوهستانی آب می نوشد و پادشاه حیوانات،شیر،از آنجا عبور می کند.وقت ناشتا است و آن بزغاله صبحانه ای مناسب است.ولی حتی حیوانات هم باید نخست بهانه بسازند،بنابراین شیر به بزغاله می گوید:"بچه جان تو خیلی نادانی،سلطان وحش را می بینی که دارد می آید و آنوقت باز هم آبی را که می خواهم بنوشم گل آلود...
-
بی تو سختمه
جمعه 15 آذر 1392 00:28
افسانه ها را رها کن؛ دوری و دوستی کدام است؟ تو اگر نباشی دلم دق می کند!!
-
فکر بی فکر...
پنجشنبه 14 آذر 1392 23:37
سلام دوستان تو پست قبلی درباره مثبت اندیشی حرف زدم و گفتم که راهکار خوبی برای از بین بردن افکار منفی نیست،ولی از نظرات دوستان اینطور برداشت کردم که نتونستم منظورمو خوب بیان کنم.توجه شما رو به ی داستان جلب میکنم. کتابی مشهور از ناپلئون هیل(Napoleon Hill) وجود داره بنام بیندیش و ثروتمند شو و تمام تاکید او این است که اگر...
-
مثبت یا منفی!!!
سهشنبه 12 آذر 1392 23:06
سلام دوستان خوبم؛الان ساعت 10:50شبه که دارم براتون مینویسم.از دوستانی که واسم کامنت میذارن و منو راهنمایی میکنن خیلی متشکرم.تو این پست میخوام یکی از خاطره هام رو براتون بنویسم،امیدوارم خوشتون بیاد... ساعت 8:45 صبح،کلاس فلسفه،بازم استاد دیر کرده... بالاخره اومد،از ریختش بدم میاد.همیشه یه کت و شلوار سبز مسخره میپوشه،کیف...
-
تحقیر شو!نفست را بکش..!
یکشنبه 10 آذر 1392 12:01
تا حالاشده وسط جمعیت تحقیر بشید؟یا دوستانتون مسخره تون کنن و بهتون بخندند؟ عکس العمل شما در مقابل اونا چیه؟ آیا ناراحت و عصبانی میشید؟آیا باهاشون برخورد های لفظی یا فیزیکی می کنید؟ یا نه خیلی عادی از کنارش می گذرید و هیچ اعتنایی به رفتار و گفتارشون نمی کنید... روزی گوتام بودا از روستایی می گذشت.دشمنانش جمع شده بودند و...
-
مواظب باورهایتان باشید..!
پنجشنبه 7 آذر 1392 18:44
سلام دوستان.... بخاطر تاخیر پیش اومده متاسفم،این روزا خیلی سرم شلوغه.درگیر دانشگاه و کار و کار و کار. خب سرتونو درد نیارم بریم سر اصل مطلب.خب بازم با ی داستان شروع می کنیم،امیداوارم خوشتون بیاد . . . .یک اسقف در روبروی خانه ی یک خاخام زندگی می کرد (اسقف.خاخام:به ترتیب بزرگان دین مسیحیت و یهود) و این دو در هر چیزی رقیب...
-
فقط بمیر..!
جمعه 1 آذر 1392 23:00
لطیفه ای بسیار مشهور در مورد جرج برنارد شاو وجود دارد.او با قطار از لندن به جایی دیگر سفر می کرد و مامور بلیط ها وارد شد.او تمام جیب هایش را گشت،کیفش را گشت،چمدانش را گشت.و مامور بلیط ها گفت:"من شما را میشناسم.همه شما را میشناسند.شما جرج برنارد شاو هستید.شما در دنیا مشهور هستید.شما باید بلیط داشته باشید،باید...
-
گفت و گو با معبود...
دوشنبه 27 آبان 1392 19:47
سلام شما تو خلوت خودتون چه جوری با خدا حرف میزنید؟ نماز میخونید؟ دعا میکنید؟ قرآن میخونید؟ یا... یه داستان جالب در این مورد هست که دوس دارم شما هم بدونید... موسی (ع) از جنگلی می گذشت که با چوپان فقیری رو به رو شد.چوپان بی نوا و کثیفی که لباس پر وصله بر تن داشت و با خدا راز و نیاز می کرد.موسی از سر کنجکاوی،در پشت چوپان...
-
نیایش
شنبه 25 آبان 1392 11:04
از وقتی که بدنیا اومدیم، کلیساها،مذاهب،سازمانهای نظام یافته،همه و همه شرع کردن به یاد دادن نحوه عبادت با خدا.ولی در واقع اونا فقط مارو از عبادت واقعی دور کردن،چرا که نیایش ماهیتی خود جوش داره و یاد دادنی نیست. اگه تو کودکی نیایش رو بهت یاد بدن ،از یه تجربه زیبا تو رو محروم کردن که میتونست خودش اتفاق بیفته. داستانی...
-
امید کاذب
جمعه 24 آبان 1392 12:18
انسان همیشه با امید زندگی کرده،با آینده،با بهشتی در جایی دوردست.انسان هیچوقت در زمان حال زندگی نکرد... همیشه یه زندگی عالی رو تصور کردیم که در راهه و همین موضوع ما رو مشتاق نگه داشته. چون فکر میکنیم چیزای بزرگتر در آینده رخ میده و همه آرزوهامون برآورده میشه. انسان در لحظه حاضر رنج برده ولی همه این رنج هارو تو رویایی...
-
خدا کجاست؟؟؟
پنجشنبه 23 آبان 1392 00:45
خدا دنیا را آفرید... سپس تصمیم گرفت که در کره زمین زندگی کند.می توانید مشکلات او را در نظر مجسم کنید.همه شکایت داشتند و در ساعات نامناسب مزاحمش میشدند.شب ها به او مراجعه می کردند.یکی می گفت:هوا خیلی گرم است باران نمی بارد.مشکل هوا را حل کن.نفر بعدی می آمد و میگفت:نباید باران ببارد چون من مشغول کاری هستم و باران همه...
-
زمان رو به چند قسمت میشه تقسیم کرد؟؟
سهشنبه 21 آبان 1392 11:31
سلام ... زمان چند قسمته؟؟؟ این سوالیه که از هر کی بپرسی میگه:خب معلومه سه قسمت گذشته ،حال و آینده. ولی بیایید یکم دقیق تر بهش نگاه کنیم چون بعضی ها جواب بهتری دارن... گذشته: تشکیل شده از کارها و رفتارها ، کرده ها و نکرده های صحیح یا غلط ما آدما که دیگه کاری از دستمون بر نمیاد که تغییرشون بدیم. حال: زمانی که ما توش...